سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زنان ایران
 
قالب وبلاگ

من چرا در خانه بمانم وقتی مجردم؟
بالارفتن سن ازدواج و تعویق آن تا بیست و هفت-هشت سالگی و حتی بیشتر، بویژه در شهرهای بزرگ، برنامه زندگی بسیاری از دختران را تغییر داده است. در گذشته دختران بلافاصله بعد از پایان دوره متوسطه ازدواج می کردندو خودبخود بزرگترین مشغولیت‌ زندگی‌شان می‌شد خانواده و فرزند. اما امروز دختری که در سنین بالای بیست و پنج ازدواج می کند احتمالاً وابستگی‌های دیگر هم دارد، یا ادامه تحصیل داده و به مراتب بالای تحصیلی رسیده که در این صورت برای خود اهداف شغلی‌ای  متصور است و یا در فاصله میان اتمام تحصیلات و ازدواج کاری برای خود انتخاب کرده و در آن تثبیت شده و حتی به آن عادت کرده است. حال آیا به این راحتی می توان با دستورالعمل‌های ارزشی این دختر را متقاعد کرد که تمام آنچه سالها برایش زحمت کشیده و اکنون در نیمه راه رسیدن به اهداف شغلی و تحصیلی‌ست را رها کرده و در خانه وقت خود را صرف همسرداری و تربیت کودک کند؟! گاهی روند تغییر در سبک زندگی باقی امور را هم تحت تاثیر خود قرار می دهد و به راحتی امکان تغییر ندارند.

من چرا در خانه بمانم وقتی اشتغال بیرون از خانه ارزش است؟
فیلم «به همین سادگی» به بهترین نحو تغییر ارزش‌ها و نهادینه شدن آن حتی در کودکان را به نمایش می گذارد. دختر طاهره، که زنی خانه دار است و مادرانه فرزندانش را دوست دارد و به انها سرویس می‌دهد، برای  مشورت درباره اردوی مدرسه با منشی پدر تماس می‌گیرد. پسر طاهره لغات انگلیسی را از منشی می‌پرسد، از مادر می‌خواهد جلوی در کلاس دیده نشود و می‌پرسد چرا روسری قرمز نمی‌پوشد؟!
زنان قدیم اینکه ده فرزند تربیت کرده اند را جزء افتخارات خود می دانستند اما زنان امروز از اینکه جلوی پرسش «شغل؟» در فرم‌های مختلف بنویسند «خانه‌دار» خجالت می‌کشند. خانه دار در فضای ایران امروز یعنی زنی که تحصیلاتی ندارد، سطح پائین و بیکار و بی‌هنر است، از اجتماع خبر ندارد و مهمتر از همه اینکه از خود مال و اموالی ندارد. ارزش‌ها از امور ذهنی و درونی به امور عینی و بیرونی تبدیل شده است. هیچ کس بدون داشتن جایگاه اجتماعی، دستاوردهای تحصیلی و شغلی نمی تواند ادعا کند انسان مهمی‌ست. فردگرایی گسترش پیدا کرده است. اگر تا دیروز تربیت چند فرزند عاقل و مومن ارزش بود الان اینها «خود را فدا کردن» نامیده می‌شود. تغییر این ارزشها در کل جامعه اتفاق افتاده است و نه تنها در اذهان زنان. زنان می‌بینند اگر از حضور اجتماعی به نفع خانواده صرفنظر کنند دیده نمی شوند، کنار گذاشته می شوند و کارشان کم‌اهمیت شمرده می‌شود.

من چرا در خانه بمانم وقتی تکنولوژی در خدمت من است؟
زنان قدیم صبح سپیده از خواب برمی‌خواستند، نان می‌پختند، احتمالاً در کارهای کشاورزی کمک می‌کردند و قالی می‌بافتند. کمترین و آسانترین کار زن سنتی نگهداری از چند فرزند و آشپزی بود. این دستورالعمل که «زن در خانه بنشیند» برای زن سنتی و روستایی ممکن و لازم بوده اما زن شهری و مدرن امروز در خانه‌ چه کند وقتی صنعت خیلی از کارهای او را بر عهده گرفته؟ ماشین لباسشویی، ظرفشویی، غذاساز، انواع آرامپز، مایکروفر و غیره و غیره فراغت را به زن امروز هدیه کرده. تعداد فرزندان به یک و حداکثر دو کاهش یافته و از آن گذشته تربیت فرزند امروزه بیش از پیش از ید خانواده خارج شده و به عهده نهاد آموزش و رسانه‌ها گزارده شده است. حتی معماری هم عرصه خانه را بر زن تنگ کرده است، دیگر از خانه های درندشت و حیاط‌دار سنتی خبری نیست. هیچ کس نمیتواند بیست و چهار ساعت در یک آپارتمان هفتاد متری دوام بیاورد. خانواده گسترده به خانواده هسته‌ای تبدیل شده و زن و شوهر بعد از ازدواج به آپارتمانی جدا کوچ می‌کنند، راه‌ها در شهرها دور و پرترافیک است و زن مدرن از معاشرتی که زن سنتی از آن بهره‌مند بود، محروم است. زن در خانه‌های کوچک، با انبوه لوازم کمکی، در غیاب بچه‌ها که به مدرسه رفته‌اند، تنهاست. این مازاد زمان چگونه پر می‌شود؟ یا با نشستن پای رسانه‌های تصویری (غالباً ماهواره)، هدر دادن زمان و عمر پای برنامه‌های بی‌محتوا و  درونی کردن هرچه بیشتر ارزش‌هایی چون لذت‌گرایی و مصرف‌گرایی، نتیجه عینی‌اش هجوم به سالن‌های مد و زیبایی و تبدیل سایز دور کمر و رنگ سال و مدل مبل به بزرگترین دغدغه زندگی. یا با پرداختن به امور حاشیه‌ای و فکر و خیال‌های بیهوده که نهایتاً منجر می‌شود به افسردگی و استرس و اینطور اختلالاتی که به گفته روانشناسان در زنان شایع است. یا در خوش بینانه‌ترین حالت هدر دادن عمر در بیکاری! یا انتخاب یک شغل و کار بیرون از خانه فقط برای فرار از این بیکاری.
اینکه گسترش کار خانگی اعم از صنایع دستی، دورکاری، کارآفرینی درون خانه  وظیفه کدام نهاد دولتی یا مردمیست بماند.

من چرا در خانه بمانم وقتی پول ابزار انقیاد من است؟
«دستم توی جیب خودم است» این یکی از توانایی‌هایی است که خیلی از زنان به دنبال آنند، استقلال مالی. درحالی که از زنان خواسته می‌شود اشتغال و کسب درامد را به نفع خانواده رها کنند اما بنظر میرسد به همان میزان بر اخلاق در خانواده تاکید نمیشود بطوریکه زنان در خانواده حس میکنند اگر شغل و متعاقباً استقلال مالی داشته دیگر کمتر تحت انقیادند، بویژه اگر قوانین حمایتی هم در این میان نقشی کمرنگ داشته باشند. زنان در طول سالیان به تجربه دریافتند یکی از ابزارهای مهمی که آنان را در خانواده در جایگاه پست می‌نشاند وابستگی مالی آنان است. در این میان ترویج اخلاق در خانواده، موجب می‌شود پول به ابزاری برای تحت فشار قرار دادن و انقیاد زنان در خانواده نباشد. وقتی ارزشگذاری‌ها بر اساس دارایی‌های مادی باشد و زن به دلیل اینکه شاغل نیست در خانواده ارزشی کمتر داشته باشد، بدیهیست که زن برای جبران این موقعیت در پی یافتن شغل باشد حتی اگر درآمد این شغل کمتر از کاریست که زن در برابر می کند.

 



برچسب‌ها:
[ جمعه 91/2/15 ] [ 1:36 صبح ] [ طهورا ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ
امکانات وب