زنان ایران | ||
همانگونه که شهید مطهری در کتاب «نظام حقوق زن در اسلام»،به خوبی تنقیح نمودند، در برخورد با مباحث زنان و تفاوتهای آنان با مردان، دو دیدگاه اساسی وجود دارد. عدهای خصوصاً در دنیای غرب، تلاش میکنند میان زن و مرد از لحاظ قوانین، مقررات، حقوق و وظایف، وضع واحد و مشابهی بوجود آورندو تفاوتهای طبیعی و غریزی زن و مرد را نادیده بگیرند. از این تفکر، به دیدگاه «تشابه محوری» تعبیر شده است. برخی دیگر خصوصاً با عنایت به آموزههای اسلام، معتقدند که زن و مرد در جهات متعددی با یکدیگر تفاوت دارند و خلقت و طبیعت، آنها را یکنواخت نخواسته است و لذا از لحاظ بسیاری از حقوق، تکالیف و مجازاتها، وضع مشابهی ندارند. این دیدگاه به «تفاوت محوری» نامیده میشود. اختلافات گوناگون میان ادیان مختلف، نهضتها و جنبشهای اجتماعی و نظریه پردازان علوم اجتماعی و فلاسفه، در نگاه به تفاوتها و محدود? آن را میتوان در شدت و ضعف اعتقاد نسبت به این دو دیدگاه اساسی تحلیل نمود. بررسی تفصیلی این اختلافات از حوصل? این مقال بیرون است ولیکن به اختصار، به برخی از آنها اشاره میگردد:
بطور نمونه، در میان اندیشههای یهودیت و مسیحیت، که دیدگاه کم و بیش مشابهی در خصوص خلقت و ویژگیهای زن و مرد دارند، میتوان تفاوتهای آشکاری در ویژگیهای طبیعی، احکام دینی و جایگاه زن و مرد یافت. در میان اندیشمندان نامدار غربی نیز، «بقراط حکیم»، طبیعت زنان را مرطوب، اسفنجی و سرد و مرد را دارای طبعی خشک و گرم میدانست افلاطون، وضع مقررات سهل گیرانهتر را برای زنان، با توجه به ضعف نسبی آنان میپذیرد. ارسطو نیز معتقد است که: طبیعت، استعدادهای مختلفی به زن و مرد ارزانی داشته، نقشها و جایگاههای مختلفی برای آنان رقم زده و حقوق متفاوتی نیز مقرر ساخته است. فضایل اخلاقی زن و مرد نیز در بسیاری موارد مختلفاند، چنانکه یک ویژگی برای مرد فضیلت اخلاقی به شمار میآید، اما برای زن چنین نیست. بطور خلاصه می توان تاریخ اندیش? غرب را چنین تصویر کرد که تا قرن هفدهم، تقریباً تمامی اندیشمندان غربی، به وجود تفاوتهای طبیعی میان زن و مرد اذعان داشتند، اما کم کم در قرن هفدهم، این تمایزها مورد تردید قرار گرفت. این روند تا اواخر قرن هجدهم ادامه یافت و از اوایل قرن نوزدهم، مجدداً این تفاوتها برجسته شد. پس از آن ، با روی کار آمدن موجهای سه گانه فمینیست تفاوتهایی در نوع نگاه به تفاوتها بوجود آمد. در قرن نوزدهم، فمینیستهای موج اول، قد علم کردند که بر تفاوتهای زن و مرد صحه میگذاشتند ولی منشأ بسیاری از مشکلات از جمله خشونتها و جنگها را همان روحیات مردانه دانسته و بر ضرورت حضور ویژگیهای زنانه از جمله صلح دوستی و عاطفه ورزی در اجتماع، تاکید میگردند. فمینیستهای موچ دوم که اغلب آنان، مدافع برابری زن و مرد بودند، تلاش میکردند تفاوتهای زن و مرد را صرفاً در برخی تفاوتهای جسمی دانسته و بقیه تفاوتها را بر ساختة اجتماع و نظام مرد سالار بدانند. پس از آنکه یافتههای علوم تجربی، طبیعی بودن بسیاری از تفاوتها را اثبات کرد و موجب نقض دیدگاه فمینیستهای موج دوم گشت، فمینیستهای موج سوم ظهور کردند که بر تفاوتهای بیشتری مهر تأیید میزدند. در علوم مختلف نیز میتوان ردپای بحث تفاوتهای تکوینی زن و مرد را یافت. از جمله شاخههای علوم که این بحث را کانون توجه قرار داده میتوان به زیست شناسی اجتماعی، روانشناسی، علوم سیاسی، فلسفه حقوق، علوم تربیتی، علم اخلاق، جرم شناسی، جامعه شناسی اقتصاد و ... اشاره کرد. بطور نمونه زیست شناسان عوامل زیستی و ژنتیکی، روان شناسان علاوه بر عوامل زیستی، عوامل روان شناختی همچون گرایشها و تمایلات و جامعه شناسان، فرهنگ و سنن اجتماعی را مهمترین عامل و منشأ ایجاد تفاوتها میدانند. پس از پذیرش تأثیر این عوامل، هر یک قائل به آثار خاص، اعتبار و نیز قابلیت تغییر آنها یا عدم تغییر آنها میشوند. برچسبها: [ شنبه 90/4/11 ] [ 11:11 عصر ] [ طهورا ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |